ظهور راهآهن در قرن نوزدهم، شهرهای بریتانیای کبیر را وادار کرد تا خود را با زمان لندن یا به وقت گرینویچ (GMT) هماهنگ کنند. برخی از شهرها برای مدت طولانیتری نسبت به سایرین مقاومت کردند.
شهری که پابرجا بود، «آکسفورد بود»، و برای مدتی، ساعت بزرگ «برج تام» این شهر نه یک دقیقه، بلکه دو دقیقه تاخیر را نشان میداد. هنوز هم امروز، اگر کسی حدود پنج دقیقه در آکسفورد تاخیر داشته باشد، میتواند ادعا کند که «به وقت آکسفورد در حال دویدن است».
چه زمانی «بدقولی» محسوب میشود؟
البته اگر فقط پنج دقیقه تاخیر داشته باشید، هیچکس کینهای به دل نمیگیرد، به همین دلیل است که بهانه تراشیدن “به وقت آکسفورد” کمی شوخی است. پنج دقیقه دیر کردن واقعا «تاخیر» کردن نیست. تاخیر زمانی است که مردم شروع به عصبانی شدن میکنند.
آنها اذیت میشوند، زیرا تاخیر شما نشاندهنده عدم احترام و توجه به آنهاست؛ و بنابراین اگر در سطح اجتماعی یا سلسلهمراتبی بالاتر از شما باشند (یا چنین فکر کنند) بیشتر آزرده میشوند. مگر اینکه بهانه خوبی برای دیر رسیدن داشته باشید، ترجیحا چیزی که خارج از کنترل شماست (مثلا حضور یک فیل در بزرگراه)؛ در غیر اینصورت، دیرکردن شما حاوی این پیام است: «زمان من از شما ارزشمندتر است»، یعنی «من مهمتر از شما هستم» و حتی شاید «اگر الان هم آمدهام، به شما لطف کردهام.»
دیر رسیدن به یک مراسم رسمی یا مهم مانند مراسم عروسی یا تشییعجنازه یا مراسمی که شامل بخشها و زمانبندی دقیق است، مانند یک مهمانی شام مفصل یا یک رویداد مدنی، بسیار بیادبانه است.
روانشناسی تاخیر یا «بدقولی»
دیر رسیدن به دیگران توهین میکند، اما باعث تضعیف فردی که تاخیر داشته هم میشود، زیرا ممکن است به کمبود هوش، برنامهریزی، خودشناسی، اراده یا همدلی پهلو بزند. به عنوان مثال، ممکن است شخصی که دیر میرسد، اهداف غیرواقعبینانهای برای خود تعیین کرده باشد و برنامههای خود را بیش از حد پر کرده باشد، یا زمان سفر از یک مکان به مکان دیگر را دست کم گرفته باشد.
اما غیر کمهوشی دلایل حیلهگرانهتری نیز برای دیر رسیدن وجود دارد. برخی از این دلایل شامل عصبانیت و پرخاشگری و برخی دیگر شامل خودفریبی است.
بیایید با عصبانیت و پرخاشگری شروع کنیم. افراد خشمگینی که با آرامش و نزاکت تقریبا اغراقآمیز رفتار میکنند، ممکن است خشم خود را از طریق روشهای منفعلانه ابراز کنند، یعنی از طریق مقاومت (آگاهانه یا ناخودآگاه) در برابر برآورده کردن انتظارات معقول دیگران.
نمونههایی از رفتار منفعلانه-پرخاشگرانه شامل ایجاد شک و سردرگمی است. فراموش کردن یا حذف حقایق یا موارد مهم؛ کنار گذاشتن رفتارهای معمولی مانند تهیه یک فنجان چای، آشپزی، تمیز کردن یا داشتن رابطه جنسی. انتقال سرزنش؛ و البته دیر کردن – اغلب به صورت مکرر و غیرقابل پیشبینی. همانطور که از نام آن پیداست، رفتار منفعل-پرخاشگرانه وسیلهای برای ابراز پرخاشگری پنهانی است و بنابراین بدون تحمیل هزینههای عاطفی و اجتماعی کامل پرخاشگری آشکارتر.
با این حال، از شناسایی و حل مسئله یا مسائل اساسی جلوگیری میکند و میتواند منجر به ناراحتی و رنجش زیادی در فرد یا افرادی شود که در حال دریافت آن هستند.
من از تو مهمترم!
حالا بیایید در مورد خیانت دوم یعنی «خودفریبی» صحبت کنیم. همانطور که دیدیم، دیرکردن، به خصوص تاخیر شدید یا مکرر، این پیام را میفرستد که «من از تو مهمترم».
البته، میتوان، و اغلب، پیامی را بدون اینکه درست باشد ارسال کرد؛ در واقع، دقیقا به این دلیل که درست نیست.
بنابراین، ممکن است یک فرد به دلیل احساس حقارت یا بیاهمیت بودن دیر برسد، و دیرکردن راهی برای او برای تحمیل خود در موقعیت، جلب توجه حداکثری و حتی تحت کنترل گرفتن روند رسیدگی باشد. شاید متوجه شده باشید که برخی از افرادی که عادت به دیر آمدن دارند، عادت دارند از آن صحنه نیز بسازند: عذرخواهی فراوان، معرفی خود به نوبت به همه، جابجایی اثاثیه، درخواست یک شیشه تمیز و غیره. نیازی به گفتن نیست که چنین رفتاری به دور از یک عنصر پرخاشگری منفعلانه است.
دیر رسیدن نیز میتواند نوعی مقاومت، راهی برای نشان دادن نارضایتی فرد از هدف جلسه، یا رنجش از نتیجه احتمالی آن باشد.
در دوره رواندرمانی، تحلیلگر احتمالا مقاومت مشابهی را بهشکل نهتنها تاخیر، بلکه بهعنوان تغییر موضوع، بیحوصلگی، به خواب رفتن یا از دست دادن کامل قرارها نشان میدهد. در زمینه رواندرمانی، چنین رفتارهایی نشان میدهد که تحلیلشونده به یادآوری مطالب سرکوب شده نزدیک است، اما از عواقب آن میترسد.
باید اشاره کنم که دیرکردن لزوما ناسالم یا بیمارگونه نیست. گاهی اوقات، دیر رسیدن ناخودآگاه یعنی شما به خودتان میگویید که نمیخواهید آنجا باشید، یا اینکه بهتر است آنجا نباشید؛ مثل یک جلسه کاری.
چرا من دیر م یکنم؟
هر زمان که دیر آمدید، میتوانید چیزهای زیادی را به سادگی با این سوال از خود یاد بگیرید که «دقیقا چرا من دیر کردم؟»
حتی اگر «فقط» به این دلیل است که شما بیش از حد مشغول هستید، چرا بیش از حد مشغول هستید؟
اغلب، تا حد امکان خود را مشغول میکنیم تا با عمیقترین افکار و احساسات خود تنها نمانیم، که البته در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت نتیجه کاملا عکس دارد. و این یکی دیگر از دلایل دیر رسیدن است: اجتناب از باقی ماندن با هیچکس و هیچچیز جز خودمان.
در نهایت باید یک اعتراف کوچک بکنم.
در بسیاری از موقعیتهای اجتماعی، من اغلب دقیقا هشت دقیقه تاخیر دارم. چرا؟ خوب، گاهی زود رسیدن به همان اندازه بیادبانه است، اگر نه بیشتر از دیر کردن، در حالی که دقیقا سر وقت بودن گاهی اوقات میتواند میزبان شما را جلب کند.
از سوی دیگر، هشت دقیقه تاخیر به منزله تاخیر تلقی نمیشود و به میزبان شما فرصت کافی میدهد تا چند دقیقه بنشیند، افکار خود را جمع کند و شروع به منتظر رسیدن شما کند.
نوشته: دکتر نیل برتون – روانپزشک
بدون دیدگاه