آیا تا به حال این میل غیرقابل کنترل برای نیشگون گرفتن یا فشار دادن چیزی واقعا زیبا یا اصطلاحات کیوت را داشتهاید؟ بیشتر اوقات، این نوزادان، کودکان و حیوانات بامزه هستند که این واکنش رفتاری جذاب را تحریک میکنند و باعث میشوند تا دلمان بخواهید سفت فشارشان دهیم یا گازشان بگیریم.
پرخاشگری محبتآمیز چیست؟
اجبار به فشردن، له کردن، نیشگون گرفتن، خوردن و گاز گرفتن چیزهای بامزه، بدون هیچ تمایل واقعی برای ایجاد آسیب، به عنوان پرخاشگری محبتآمیز یا Cute Aggression شناخته میشود. علاقه روانشناختی به این موضوع، بهویژه در زمینههای روانشناسی بالینی، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی شخصیت، تا حد زیادی به دلیل انتشار پوستر یافتههای پژوهشی در کنفرانس سالانه انجمن شخصیت و روانشناسی اجتماعی در سال 2013، با این عنوان بود: «خیلی نازه! دلم میخواد لهش کنم! چگونه ناز بودن به پرخاشگری کلامی تبدیل میشود.»
شاید نیاز داشته باشید: مشاوره کنترل خشم
کارکرد پرخاشگری محبتآمیز
«دایر» و همکارانش که بانی تحقیق سال 2013 بودند، با تکیه بر کار اصلی خود شروع به کشف عملکرد پرخاشگری محبتآمیز کردند. با انجام این کار، آنها پیشنهاد کردند که پرخاشگری محبتآمیز یک ابراز دوشکله از احساسات است، که معمولا زمانی ایجاد میشود که ما غرق در احساسات شویم.
مثالهای دیگر ممکن است شامل گریه در لحظات شادی مانند عروسی یا تولد یک کودک یا خندیدن در طول یک مکالمه ناراحتکننده باشد.
بنابراین، عملکرد ابراز دوشکله، نوعی تنظیم هیجانی است. یک عمل متعادلکننده بیولوژیکی، پرخاشگری محبتآمیز زمانی شروع می شود که احساسات مثبت آنقدر زیاد است که اگر کنترل نشود، ممکن است از نظر فیزیولوژیکی آسیبزا شود. آراگون و همکارانش در ییل این فرضیه را مطرح کردند که از آنجایی که به نظر میرسد ابراز دوشکل زمانی رخ میدهد که یک فرد غرق در احساسات است، پرخاشگری محبتآمیز میتواند مکانیزمی برای کمک به تنظیم این احساسات شدید باشد. و آنها شواهدی برای تایید آن پیدا کردند.
همانطور که دایر و همکارش «آراگون» اشاره میکنند:
ممکن است نحوه برخورد ما با احساسات مثبت بالا این باشد که به نوعی به آن حالت منفی بدهیم.
تحقیقی درباره پرخاشگری محبتآمیز
در مطالعه این گروه که در سال 2015 منتشر شد، شرکتکنندگان عکسهایی از نوزادان با ویژگیهای کودکانهتر (تغییر دیجیتالی برای داشتن چشمها و گونههای بزرگتر و بینیهای کوچکتر) و ویژگیهای کودکانه کمتر (دستکاری شده برای داشتن چشمها و گونههای کوچکتر و بینیهای بزرگتر) مشاهده کردند. سپس از آنها خواسته شد تا میزان موافقت خود را با عباراتی مانند “وقتی به این نوزاد نگاه میکنم، احساس میکنم تحت تاثیر احساسات مثبت بسیار قوی قرار گرفتهام” را ارزیابی کنند. “احساس میکنم میخواهم آن گونهها را نیشگون بگیرم”؛ و “احساس میکنم میخواهم از آن کودک مراقبت کنم.” همچنین از شرکت کنندگان خواسته شد تا وضعیت عاطفی خود را قبل و بعد از ارائه تصاویر بسنجند.
شاید نیاز داشته باشید: مشاوره درمان وسواس فکری
آراگون، که اکنون استادیار دانشگاه کلمسون است، میگوید محققان دریافتند افرادی که احساسات پرخاشگری محبتآمیز را تجربه کردهاند، “سریعتر از “بالا” پایین میآیند. «آنها واقعا با ناز بودن هیجان زده شدند» و سپس سریعتر از کسانی که پرخاشگری محبتآمیز را تجربه نکردند به حالت اولیه بازگشتند.
آراگون گفت: «ممکن است این عبارت متضاد به کاهش احساسات تجربهشده کمک کند.» (با این حال، دشوار است بگوییم که آیا خود احساس تهاجمی مصنوعی به این افراد کمک میکند تا حالت عاطفی خود را متعادل کنند، یا اینکه افرادی که پرخاشگری محبتآمیز را تجربه میکنند، معمولا تمایل دارند از اوج احساسی به سمت پایین حرکت کنند).
از دیدگاه تکاملی، این موضوع منطقی است. تحقیقات نشان داده است که ویژگیهای نوزادی رفتارهای مراقبتی را در بزرگسالان تشویق میکند.
نویسندگان مینویسند: « در نهایت، سلامتی کودکی که ناز یا کیوت است و هم ابراز مراقبت و هم پرخاشگری محبتآمیز را برمیانگیزد تامین میشود، زیرا اگر ابرازکننده دیگر با عواطف مثبت بسیار ناتوان نباشد، آن شخص ممکن است بهتر بتواند از نوزاد مراقبت کند.»
همچنین بخوانید: حمله پانیک چقدر طول میکشد؟
کارکرد مغز هنگام خس پرخاشگری محبتآمیز
در سال 2018، دکتر «استاوروپولوس» و همکارش «آلبا» اولین مطالعه را انجام دادند که به طور مستقیم فعالیت مغز را در طول پرخاشگری محبتآمیز مورد بررسی قرار داد. آنها از تکنیکی به نام الکتروانسفالوگرافی (EEG) استفاده کردند که فعالیت الکتریکی مربوط به عملکرد مغز را از طریق الکترودهایی که روی پوست سر قرار میدهند اندازهگیری میکند. با بررسی تغییرات در این فعالیت الکتریکی در حین انجام وظایف خاص، محققان میتوانند ایدهای از انواع فرایندهای مغزی پیدا کنند.
تیم دکتر استاوروپولوس 54 شرکتکننده (20 مرد و 34 زن) را با سنین بین 18 تا 40 سال ثبتنام کردند. شرکتکنندگان ابتدا به یک پرسشنامه 3 سوالی پاسخ دادند تا میزان تمایل آنها به بیان دوشکله از احساسات مثبت را ارزیابی کنند. شما میتوانید این کار را خودتان با رتبهبندی عبارات زیر در مقیاس 1 تا 6 انجام دهید و میانگین را به دست آورید (میانگینهای بالاتر نشان میدهد که شما به احتمال زیاد احساسات مثبت را با عبارات منفی ابراز می کنید):
- هنگام تماشای شادترین لحظات گریه میکنم.
- وقتی احساسات مثبت قوی را احساس میکنم، آن را با عبارات منفی ابراز میکنم.
- زمانیکه من یک احساس مثبت قوی (مثلا شادی شدید، احساس آرامش شدید، احساس قوی ارتباط با دیگران و غیره) احساس میکنم، بیان من میتواند اینطور به نظر برسد که احساس منفی دارم (مثلا ممکن است گریه کنم، یا جوری فریاد بزنم که انگار در ترس هستم، حتی اگر خوشحال یا هیجانزده باشم).
سپس شرکتکنندگان 4 جلسه EEG را پشت سر گذاشتند. در هر جلسه، آنها 32 تصویر (8 تصویر تکرارشده 4 بار به ترتیب تصادفی) را روی صفحه کامپیوتر تماشا کردند. هر جلسه تصاویری از موضوع خاصی داشت: «حیوانات بامزهتر» (بخوانید: بچهحیوانات)، «حیوانات کمتر بامزه» (بخوانید: حیوانات بالغ)، «بچههای بامزهتر» و «کودکان کمتر بامزه». پس از هر جلسه EEG، شرکتکنندگان واکنشهای خود را نسبت به تصاویری که میدیدند در 5 دسته ارزیابی کردند: پرخاشگری محبتآمیز، غرق در احساسات، نزدیکپذیری، ارزیابی، و احساس مراقبت.
جای تعجب نیست که شرکتکنندگان رتبهبندی بالاتری را در هر 5 دسته پس از مشاهده نوزاد حیوانات در مقایسه با حیوانات بالغ گزارش کردند.
شاید با کمال تعجب، هیچ تفاوتی در رتبهبندیها بین نوزادان بیشتر و کمتر بامزه مشاهده نشد. علاوه بر این، نویسندگان رابطهای بین این که شرکتکنندگان چگونه تصور میکردند تصاویر زیبا هستند (رتبهبندیهای ارزیابی) و تجارب آنها از پرخاشگری محبتآمیز، و اینکه این رابطه تحت تاثیر احساس غرق شدن بود، یافتند.
به عبارت دیگر، کسانی که تصور میکردند تصاویر نوزادان و حیوانات زیباتر هستند و احساس میکردند غرق شدهاند، بیشتر احتمال دارد که پرخاشگری محبتآمیز را تجربه کنند. احساس مراقبت نیز با پرخاشگری محبتآمیز مرتبط بود، به ویژه برای کسانی که رتبههای بالاتری برای ارزیابی و احساس غرق شدن داشتند. این یافتهها به طور مستقیم از این فرضیه پشتیبانی میکنند که پرخاشگری محبتآمیز یک تکنیک خودتنظیمی برای جلوگیری از افراطی شدن احساسات ما است.
همچنین بخوانید: کنار آمدن با مرگ عزیزان
من نمیتوانم ناز بودن بیش از حد را تحمل کنم!
تصور اینکه چرا تنظیم هیجان مهم است، به خصوص از نظر اجتناب از احساسات منفی قوی، دشوار نیست. اما ممکن است درک اینکه چرا باید احساسات مثبت شدید را نیز تنظیم کنیم، چالشبرانگیزتر باشد.
این امکان وجود دارد که بیان دوشکلی در درجه اول برای تنظیم احساسات منفی تکامل یافته باشد، اما در نهایت به عنوان مکانیسم گستردهتری که برای همه حالتهای هیجانی شدید اعمال میشود، به پایان رسید. همچنین این امکان وجود دارد که حفظ سطوح بالای هر احساس خاصی بتواند اثرات فیزیولوژیکی بالقوه مضری بر بدن ما داشته باشد.
پاسخهای ما به چیزهای زیبا ممکن است به تشویق مراقبت و اجتماعی شدن به طور کلی کمک کند. به نظر می رسد هیجانزده شدن در مورد چیزهای زیبا برای ما به عنوان یک گونه مهم است.
همچنین بخوانید: سندروم آلیس در سرزمین عجایب
مبادا احساس کنید که برای چنین احساسی مانند یک فرد عجیب و غریب هستید، چون پدیده پرخاشگری محبتآمیز در واقع بسیار رایج است. آراگون تخمین میزند که 50 تا 60 درصد جمعیت آن را تجربه میکنند.
بدون دیدگاه